ســــــــــــــکـــــــــــوت

 یادمان باشد

وقتی کسی را به خودمان وابسته کردیم !

در برابرش مسئولیم ...
...
در برابر اشکهایش ؛

شکستن غرورش ،

لحظه های شکستنش در تنهایی و لحظه های بی قراریش ....

واگر یادمان برود !

در جایی دیگر سرنوشت یادمان خواهد آورد...

دو شنبه 16 بهمن 1391برچسب:, | 12:18 | سمیه |

 

تلــــخ میگذرد…
ایـــــن روزها
که قرار استـــ
از او …
برای دلـــــــــــم
یک انســـــان معمـولی بســـــــــازم!!

دو شنبه 2 بهمن 1391برچسب:, | 11:49 | سمیه |

 

خنده ام میگیرد…

از اینکه…

هنوز بهت فکر میکنم…
...
خدایا کمکم کن…

خسته شده ام…

وقتی مال من نیست…

چرا تو فکرمه…!!!
دو شنبه 2 بهمن 1391برچسب:, | 11:42 | سمیه |

 

آنقــدر مرا سرد کرد
از خودش .. از عشق ..
کــه حالا بــه جای دلبستن ،‌ یخ بسته ام !
آهای !!! روی احساسم پا نگذاریــد

لیز می‌‌خوریــد .!

دو شنبه 2 بهمن 1391برچسب:, | 11:40 | سمیه |

 

از کسی که دوستش داری
ساده دست نکش
شايد ديگه هيچکس رو مثل اون دوست نداشته باشی
از کسی هم که دوستت دارد به آسونی نگذر
شايد هيچوقت هيچکس رو مثل تو دوست نداشته باشه

دو شنبه 2 بهمن 1391برچسب:, | 11:38 | سمیه |

 

 

 

بعضی حرفا رو نمیشه گفت باید خورد!
ولی بعضی حرفا رو نه میشه گفت نه میشه خورد!
میمونه سردل..
میشه دلتنگی..
میشه بغض…
...

میشه سکوت…
میشه همون وقتایی ک خودتم نمیدونی چه مرگته
چهار شنبه 1 آذر 1391برچسب:, | 13:18 | سمیه |

 

چقد بد میشه وقتی که زمین برعکس می چرخه

یا هر آغاز شیرینی همیشه آخرش تلخه

زمین درگیره ابرازه ، یه جور آفتاب و مهتابه

زمان سرگیجه میگیره ، خدا تو آسمون خوابه

خدا دلگیره از خاکی که توش شیطان عبادت شه

زده رو آخرین دورش که با سرعت قیامت شه

برام احساس آرامش تو این دنیا یه جور وهمه

زبون ساده ی من رو کسی اینجا نمی فهمه

چقد بد میشه بدبختی نشونیت رو بلد باشه

به جایه کوه یک چاله بیاد راهتو سد میشه

میوفتی و عزیزت از کنارت ساده رد میشه

چقد سخته که زمان بی وقفه بد میشه

دو شنبه 24 مهر 1391برچسب:, | 12:2 | سمیه |

 

عشق تو
شوخی زیبایی بود که خداوند با قلب من کرد
زیبا بود
اما
شوخی بود !
...

...حالا...
تو بی تقصیری;
خدای تو هم بی تقصیر است!
من تاوان اشتباه خودم را پس میدهم!
تمام این تنهایی
تاوان جدی گرفتن ان شوخی است !
شنبه 25 شهريور 1391برچسب:, | 13:12 | سمیه |

 

درد بدیه وقتی واسه اون که میمردی بدونی حتی واست تبم نمیکنه

چهار شنبه 15 شهريور 1391برچسب:, | 18:27 | سمیه |

زندگی دیکته گفت ما همش غلط پشت غلط
عشق نوشتیم با الف نقطه گذاشتیم ته خط
من از اول همه جا نشوندن ته کلاس
...

حالا می گن یه کاری می گن حسابت با خداس

خدا اجازه من دلم بسته به زنجیر غمه
نگاه نکن به جرم من نگاه بکن به کرمت
خدا اجازه من دلم بسته به زنجیر غمه

نگاه نکن به جرم من نگاه بکن به کرمت

خونه ی بی چراغ من از تو همیشه روشنه
ببخش چندم تو، توبه ی چندم منه
تو بهترنی رفیقمی نمیشه از تو دل جدا
گمم نکن تو تاریکی دستمو ول نکن خدا

خدا اجازه من دلم بسته به زنجیر غمه
نگاه نکن به جرم من نگاه بکن به کرمت
خدا اجازه من دلم بسته به زنجیر غمه
نگاه نکن به جرم من نگاه بکن به کرمت
سه شنبه 7 شهريور 1391برچسب:, | 19:26 | سمیه |

تو دنیایی که هر روزش مثل دیروز میمونه

مصیبت میشه وقتی زمین میچرخه وارونه

ولی ای کاش وقتی که میچرخه وارونه

منو بفرسته به چند سالی عقبتر برنگردونه

سه شنبه 31 مرداد 1391برچسب:, | 13:24 | سمیه |

دیگه تموم شد اون روزا                   خواب و خیال دیگه بسه

دیگه پا پیش نمیزارم                       بزار بگن عشق هوسه 

دیگه بسه خورد شدنا                       غرور نمونده واسمون

این دفعه بحث،بحثه دله               طفلی شکسته بی زبون

میخوام که حسش بکنی                      خورد شدن غرورمو

میخوام که بشکنه دلت                        شاید بدونی قدرمو

نگه نداشتی حرمته                    نه خودمون نه عشقمون

یا بشکن اون غرورتو                        یا اینکه تنهایی بمون

یادت میاد نگاهتو                           وقتی شکستی دلمو

با هرنگاه زخمی زدی                          این دله پاره پارمو

نوبتی هم باشه عزیز                                    این دفعه نوبت منه

لحظه خورد شدن تو                          وقت پیروزی منه

حتی پشیمون هم بشی                      دیگه فایده نداره

واسه ما هرکاری کنی                   حنات دیگه رنگ نداره

میخوام که زخمت بزنم               بعدش بشم واست نمک

تشنه یک جرعه عشق                     دلت بشه پر از ترک

میخوام که کاری بکنم                        آرزوی مرگ بکنی

کاری که با ما کردی تو               با هیشکی دیگه نکنی

ختم کلوم رک بگمت                       از دل ما رفتی دیگه

میخوام بازم عاشق بشم

اینم یه جور بخته دیگه

 

ترانه سرا : امیر طالبی

سه شنبه 31 مرداد 1391برچسب:, | 12:40 | سمیه |

دلم میخواهد دفتر مشقم را باز کنم و دوباره تمرین کنم ؛
الفبای زندگی را ..
میخواهم خط خطی کنم تمام آن روزهایی که دل شکستم و دلم را شکستند .
دلم میخواهد اگر معلم گفت در دفتر نقاشی تان
هر چه میخواهید بکشید
این بار تنها و تنها نردبانی بکشم به سوی تو !

یک شنبه 15 مرداد 1391برچسب:, | 13:10 | سمیه |

 

به سلامتـــــي اونـــــی که
اگه صد دفعه هم ناراحتش کنــی
هر بار میگه این دفعه آخریــــــه که می بخشمت
ولي باز با اخـــم میــاد توی بغلت !!!

 

نگاره: به سلامتـــــي اونـــــی که
اگه صد دفعه هم ناراحتش کنــی
هر بار میگه این دفعه آخریــــــه که می بخشمت
ولي باز با اخـــم میــاد توی بغلت !!!‏

شنبه 7 مرداد 1391برچسب:, | 12:2 | سمیه |

 

یکـــــــبار هم وقتی منتــــظرت نیستم ....
به ســـراغم بیـــــــــا.....
بگــذار خــــــــیالم غـافلـگــــــــیر شـــود ....

شنبه 7 مرداد 1391برچسب:, | 11:57 | سمیه |

 

می خواهم از تو بنویسم، برای تو که در تمام لحظاتم وجود داری... خنده هایم برای توست... با تو بودن مرا شاد می کند وبی توبودن مرا گریان... تو با من هستی در حالی که درکنارم نیستی. تو با منی چون در قلب منی قلبم را با دنیا عوض نمی کنم چون تو در آنی ومن تنها تو را دوست دارم که سبزی مانند بهار، استواری مانند کوه، لطیفی مانند گل و روانی همچون دریا...
تو رو با دنیا عوض نمیکنم...

یک شنبه 1 مرداد 1391برچسب:, | 11:25 | سمیه |

 

کاش کودک بودم تا بزرگترین شیطنت زندگی ام نقاشی روی دیوار بود
ای کاش کودک بودم تا از ته دل می خندیدم نه اینکه مجبور باشم همواره تبسمی تلخ برلب داشته باشم
ای کاش کودک بودم تا در اوج ناراحتی و درد با یک بوسه همه چیز را فراموش می کردم

افسوس آن زمان که باید دوست بداریم کوتاهی می کنیم آن زمان که دوستمان دارند لجبازی می کنیم و بعد برای آنچه که از دست داده ایم افسوس می خوریم !!!

یک شنبه 1 مرداد 1391برچسب:, | 11:14 | سمیه |

لعنت بـه همه صراط های مستقيمی کـه
عـرضـه نـدارند
مرا بـه تو برسانند

 

یک شنبه 1 مرداد 1391برچسب:, | 10:2 | سمیه |

قرارمان یک مانور کوچک بود !
قرار بود تیرهای نگاهت مشقی باشد !
اما ببین ...
یک جای سالم بر قلبم نمانده است!!!

یک شنبه 1 مرداد 1391برچسب:, | 9:51 | سمیه |

 

چـقـدر خـوبـه . . .
یـکـی بـاشـه
یـکـی بـاشـه کـه بـغـلـت کـنـه
سـرتـو بـزاری روی سـیـنـش آرومـت کـنـه
هـُرم نـفـس هـاش تـنـت ُ داغ کـنـه
... عـطـر دسـتـاش مـوهـاتـو نـوازش کـنـه
چـقـدر خـوبـه
چـقـدر خـوبـه کـه آروم دم گـوشـت بـگـه
غـصـه نـخـوری هـا . . .
یک شنبه 1 مرداد 1391برچسب:, | 9:13 | سمیه |

 

آنقدر زمین خورده ام که بدانم
برای برخاستن
نه دستی از برون
که همتی از درون
لازم است
حالا اما
نمی خواهم برخیزم
می خواهم اندکی بیاسایم
فردا
برمی خیزم
وقتی که فهمیده باشم چرا
زمین خورده ام
یک شنبه 25 تير 1391برچسب:, | 10:13 | سمیه |

      در هجوم لحظه های پوچ جدایی

     سکوت تنها یادگار با تو بودن است

 

شنبه 24 تير 1391برچسب:, | 10:51 | سمیه |

اینجـــآ زَمیـــن اَســـتــ
رَســمــِ آدمهــآیَشــ عَجیــبــ اَســتــ
اینجــآ گـُـم کــه بشـَـوی
بـِـه جــآی اینــکه دُنبــآلتــ بگـَـردَند
فرآموشـَـتــ می کُننـَـد
عآشـِـق کــه بشـَـوی
بــه جــآی اینــکه دَرکــَتــ کُنــند مُتَهَمَــتــ می کُننــَد
فَرهَنــگــِ لُغــتــِ اینجــآ چیــزی از
عِشــــــق و اِحســــــآس وغــُــــرور سـَـرَش نِمی شـَـوَد
زیــآد کــه خــوبــ بآشــی زیــآدی می شـَـوی
زیــآد کــه دَمِ دَســتــ بآشــی تِکــــــرآری می شـَـوی
زیــآد کــه بِخَنــدی بَرچَســبـِـ دیوآنـِـگی میخـُـوری
و زیــآد کــه اَشــکــ بِریــزی... عآشــِــــقی..!!
اینجــآ بآیــد
فـَـقـَــــــط ...
بــرآی دیگــرآن نَـفــَــــس بِکِشــی...!

شنبه 24 تير 1391برچسب:, | 9:32 | سمیه |

 

آدم ها وقتــی از هـم دور مـی شـونـد
کـه دارنـد بـه کـس دیـگـری نـزدیـک مـی شـونـد
شــــک نکـــــن .....!
پنج شنبه 22 تير 1391برچسب:, | 12:13 | سمیه |

 

چقدر تلخ شده ای ...

آنقدر که حتی ...

وقتی صدایت را می شنوم ...

... احساس میکنم ...

دیگر دلم برایت نمی لرزد ...

سه شنبه 20 تير 1391برچسب:, | 10:41 | سمیه |

 

اگر کلمه دوستت دارم قيام عليه بندهاي ميان من و توست

اگر کلمه دوستت دارم راضي کننده و تسکين دهنده قلب هاست

اگر کلمه دوستت دارم پايان همه جدايي هاست

اگر کلمه دوستت دارم نشانگر عشق راستين من به توست

اگر کلمه دوستت دارم کليد زندان من و توست پس با تمام وجود فرياد
 
ميزنم دوستت دارم
دو شنبه 5 تير 1391برچسب:, | 20:23 | سمیه |

آرامش این روزهایم ، مدیون همین انتظاراتی هست که دیگر از کسی ندارم

دو شنبه 5 تير 1391برچسب:, | 19:10 | سمیه |

 

نگاهت را به کسی بدوز که قلبش برای تو بتپه
چشمانت را با نگاه کسی آشنا کن که زندگی را درک کرده باشه
سرت را روی شانه های کسی بگذار
که از صدای تپشهای قلبت تو را بشناسه
آرامش نگاهت رو به قلبی پیوند بزن که بی ریاترین باشه
لبخندت را نثار کسی کن که دل به زمین نداده باشه
رویایت رو با چهره ی کسی تصویر کن
که زیبایی را احساس کرده باشه
چشم به راه کسی باش که تو را انتظار کشیده باشه
اما عاشق کسی باش که تک تک سلولهای بدنش تقدس عشق را درک کند
دو شنبه 5 تير 1391برچسب:, | 12:11 | سمیه |

یهو یه آهنگی،
یه نوشته‌ای،
یه اسمی،
یا حتی یه حرفی ...‌
همه خاطراتو میاره

جلو چشمت ...


[تصویر:  13232083724.jpg]

چهار شنبه 31 خرداد 1391برچسب:, | 21:3 | سمیه |

 

دلتنگ یعنی روبروی دریا ایستاده باشی و خاطره ی یک خیابان خفه ات کند

چهار شنبه 31 خرداد 1391برچسب:, | 20:50 | سمیه |

 

 

قيـــافـه ام تـابلـو شده بود!
گفتي: چي ميكشي؟!!!
گفتم: زجــــــــر!
گفتي: نه يعني چي مصرف ميكني ؟
گفتم: زنـــــدگـي...!

چهار شنبه 31 خرداد 1391برچسب:, | 20:47 | سمیه |

 

دلم به بهانه ی همیشگی گریست

بگذار بگرید

و بداند...

هر آنچه خواست

همیشه نیست.....

یک شنبه 28 خرداد 1391برچسب:, | 9:54 | سمیه |

 

آدمیزاد....
غرورش را خیلی دوست دارد،
اگر داشته باشد،
آن را از او نگیرید...
حتی به امانت نبرید...
ضربه ای هم نزنیدش،
چه رسد به شکستن یا له کردن!
آدمی غرورش را خیلی زیاد، شاید بیشتر از تمام داشته هایش، دوست می دارد؛
حالا ببین اگر خودش، غرورش را به خاطر تو، نادیده بگیرد، چه قدر دوستت دارد!
و این را بفهم آدمیزاد!

یک شنبه 28 خرداد 1391برچسب:, | 9:50 | سمیه |

 

دلـــــــم مـــــی خــــــواهـــــــد ...

زنــــــدگــــی ام را موقـــتــــــــ بــدهـــــــم دســــتـــــ یــــک آدم دیــــگــر

بـگــــــــویــــم "تــ،ــو بــــازی کـــــن تــا مـ،ــن برگـــردم 

 نــســــوزیـــهـا...

چهار شنبه 24 خرداد 1391برچسب:, | 12:58 | سمیه |

 

تا وقتي كه تو هستي
تا لحظه اي كه ياد تو در خاطر من جاريست
تا زماني كه دستهاي گرمت همراه دستاي خسته اي منه
تا وقتي كه نگاهت تنها پناهگاه و تكيه گاه نگاه سرگردان منه
تا زماني كه تو همسفر جاده زندگي من هستي
تا وقتي كه شونه هاي تو امن ترين جاي دنياست براي من
من زنده هستم

چهار شنبه 24 خرداد 1391برچسب:, | 12:51 | سمیه |

 

 

برات مینویسم دوستت دارم آخه میدونی؟ آدما گاهی اوقات

 خیلی زود حرفاشونو از یاد می برن ولی یه نوشته به این سادگیا پاک شدنی نیست.گرچه پاره کردن یه کاغذ از شکستنیه قلبم ساده تر..ولی من مینویسم....من مینویسم دوستت دارم

چهار شنبه 24 خرداد 1391برچسب:, | 12:39 | سمیه |

 

خدایا !

میوه ی کدام درخت باغت را گاز بزنم

که از زمین رانده شوم ؟

سه شنبه 23 خرداد 1391برچسب:, | 12:35 | سمیه |

 

ما فکـر میکنیـم بدتـرین درد ؛
از دسـت دادن ِ کسـیه که دوستـش داریم !
امـا، حقیقـت این که :
از دست دادن ِ خــودمـون ،
و از یــاد بردن ِ اینکه کـی هستیـم ! و چقدر ارزش داریم ....
گـاهی وقتــها خیلــی دردنــاک تـره ..!!

 

سه شنبه 16 خرداد 1391برچسب:, | 20:48 | سمیه |

سه شنبه 9 خرداد 1391برچسب:, | 20:29 | سمیه |

 

خدا جون میشه تو امشب منو تو بغل بگیری 

                                                     بگی اروم توی گوشم دیگه وقتشه بمیری

خدا جون میگن تو خوبی مثه مادرا میمونی

                                                     خداجون میشه یه کاری بکنی به خاطر من؟

من میخوام که زود بمیرم اخه سخته زنده موندن

                                                       خدا جون تو تنها هستی میدونی تنهایی سخته

زنده بودن یا مردن من واسه اون فرقی نداره

                                                        خدا جون میخوام بمیرم تابشم همیشه راحت

ولی عمر اون زیاد شه حتی واسه یه ساعت

 

 

عکس های عاشقانه

سه شنبه 9 خرداد 1391برچسب:, | 20:16 | سمیه |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 9 صفحه بعد